آرزوهایت بلند بود
دست های من کوتاه
تو نردبان خواسته بودی
من صندلی بودم
با این همه
...فراموشم مکن
وقتی بر صندلی فرسوده ات نشسته ای
و به ماه فکر می کنی.
بخار شیشه ایم ، نازمون کنی اشکمون در میاد چه برسه فراموشمون کنی !
می روم شاید فراموشت کنم / با فراموشی هم آغوشت کنم
می روم از رفتنم دل شاد باش / از عذاب دیدنم آزاد باش
گر فراموشت کنم بر من حرام است زندگی / من تو را با جان خریدم کی فراموشت کنم
حافظهام ..... همه چیز و همه کــــس را فراموش میکند!!...
خسته شدم بس که سابیدمش..... و تو هر بار .. نمایانتر شدی!
وقتی ازت دورم فکر نکنی فراموشت می کنما، نه!
فقط بهت فرصت می دم دلت برام تنگ بشه !
اگه خنده زلبهایم گریزد، اگه اشک ز چشمانم بریزد، اگر شادی شود در من فراموش
اگر غم با دلم گردد هم آغوش، گمان هرگز مبر نازنینم، که یادت در دلم گردیده خاموش
تعداد صفحات : 65
اطلاعات کاربری
آمار سایت