ديشب داشتم ميومدم خونه کوچه تاريک بود ديدم مهتاب زده رو زمين يه تکه نون مانند هم افتاده زمين من سريع برداشتمش و بوسش کردم اومدم بذارم يه کناري تازه متوجه شدم نون نيست دستمال کاغذيه حالا خداکنه مريض نشم قصدم خير بود!
یه بنر زده بودن توی شهر که
حجاب زیباست اما زیبایی نیست
هنوز هنگم!
نظریه نسبیت این قدر پیچیده نبود برام !
دیشب مهمانی بودیم شلوغ شلوغ
همه دور هم نشسته بودیم چند تا گودزیلا هم یه گوشه داشتن یواش با هم حرف میزدن یکهو همشون دویدن تو اتاق دیگه و چند ثانیه بعد فاطیماخواهرزاده شیش سالم لنگان و گریان اومد پیش مادرش پاش به لبه میز کامپوتر گرفته بود و پوست انگشت شصتش آویزون شده بود.خواهرم هم سریع با ناخن گیر تیکه آویزون رو کند و پاشو پانسمان کرد
حالا حرفا گودزیلا کوچولو رو بخونین بعد از عمل جراحی و در حالی که اشک میریخت:
به چی میخندین کله گنده ها
من پوستمو از دست دادم به من میخندین
مامان من پوست خودم رو میخوام
خدایا آخه چرا من
لعنتی ها نخندین
به خدا فردا به شروین میگم همتون رو بیاد بزنه (دوست پیش دبستانیش)
اگه خدا منو دوست داشته باشه پوست همتون رو میکنه
تلویزیون داش میگف: کودک لطیف است با آن ب درستی برخورد کنین!
در راستای مسخره بازی ب مامانم میگم: مامان من لطیفما...
مامانمم نه گذاشت نه برداشت خیلی شیک و محترمانه گفت:
عزیزم تو دیگه از لطافت در اومدی کصافط شدی!!:|
:0
آقا امروز یه غلطی کردیم...
سوار اتوبوس شدیم
و موقع نشستن به این بغلدستیمون سلام کردیم...
چشمتون روز بد نبینه...
همون سلام ما کافی بود تا نطق آقا باز شه...
باور کنین تا همون لحظهای که میخاستم پیاده شم،
این مرده یکسره کنار گوش ما وز وز میکرد...
فقط دو بار که خاطرات سربازیش رو برام مرور کرد...
تازه آخری هم فک کنم میخاست پیاده شه، بیاد خونمون...
خوب شد سریعتر خداحافظی کردم...
و الا الان احتمالا بغلدستم نشسته بود، داشت از تعداد مرتبههای آش خوردنش تو 60 روز اول خدمتش میگفت...
آغا یه بار سر کلاس اخلاق اسلامی بودیم !!
بحث رسید به ازدواج ( اشک تو چشم داشنجوها جمع شده بود : ما مجردا )
استادمون میگه که بدبختی اینه که شما عاشق میشین ....
ادامه میده که آدم وقتی عاشق میشه چشاش
کور و گوزش .............. هیچی دیگه بنده خدا
جان به جان آفرین تسلیم کرد !!!!
یهنی بچه ها صندلی ها رو خوردن !!!!!
آغا یه روز مدیر فنیمون زنگ زده سیستم من روشن نمیشه بیا ببین چشه !! ؟؟
رفتم سیستمشو برداشتم آوردم دفتر کارم ، نیم ساعت بعد زنگ زده که چی شده؟؟
گفتم فک میکنم از CPU باشه !!
میگه : مگه کامپیوتر CPU داره ؟؟؟؟؟؟؟؟
جاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااان ؟؟؟؟ بلههههههه ؟؟؟
هیچی شروع کردم تست کردن قطعاتش دیدم مشکل از RAM بوده ، تعویضش کردم بردم بهش بدم
دوباره مبپرسه چش بود حالا ؟؟؟؟؟ میگم RAM مشکل داشت
میگه ؟؟؟؟ اهان دیدی گفتم کامپیوتر CPU نداره ؟!!!
خداااااااااااااااااااااااا ماهی 3.5 میلیون حقوق میگیره !!!
تعداد صفحات : 13