در رفاقت با وفا بودن شرط مردانگیست
ورنه با یک استخوان صد سگ رفیقت میشوند
در رفاقت با وفا بودن شرط مردانگیست
ورنه با یک استخوان صد سگ رفیقت میشوند
به خیال کدامین آرزو ، صفای با تو بودن را از ما گرفتی ای بی معرفت
هر چقدر هم هویج می خورم باز هم چشم دیدن آدم بی معرفت رو ندارم !
از معرفت تو به کوچه پس کوچه زدم
معرفت رو ولش کن ، من گم شدم !
برگ سبز درخت، “معرفت کردگار”
و برگ زرد درخت، “معرفت روزگار” است . . .
از زشــتی کردار تو هم خسته شدم
بی معرفتی دیده و بشکسته شدم
پژواکم و در ســـینه صد کوه اســـی
بی مهری و غم دیدم و لب بسته شدم . . .
.
تعداد صفحات : 11