به خیال کدامین آرزو ، صفای با تو بودن را از ما گرفتی ای بی معرفت
هر چقدر هم هویج می خورم باز هم چشم دیدن آدم بی معرفت رو ندارم !
از معرفت تو به کوچه پس کوچه زدم
معرفت رو ولش کن ، من گم شدم !
برگ سبز درخت، “معرفت کردگار”
و برگ زرد درخت، “معرفت روزگار” است . . .
از زشــتی کردار تو هم خسته شدم
بی معرفتی دیده و بشکسته شدم
پژواکم و در ســـینه صد کوه اســـی
بی مهری و غم دیدم و لب بسته شدم . . .
.
صبرت که تمام شد ، نرو
معرفت تازه از آن لحظه آغاز میشود . . .
تعداد صفحات : 8
اطلاعات کاربری
آمار سایت