گر چه دنیا فراموشکده خاطرهاست ، تو فراموش مکن آنچه میان دل ماست .
چگونه در این چشم های زیبا جا داده ای این همه دروغ را؟!
همه از مرگ می ترسن ما از رفیق نامرد
کسی که رنگ پریدگی خزان را ادراک کرده
باشد به نیرنگ گل های رنگ رنگ دل نخواهد بست به نامردانی چون تو دیگر دل نخواهم بست
نفرین به توی نامرد که با زیباترین نقاب به چهره رفیق درامدی. نفرین بر آن مرامی که
اینگونه به اعتمادم خیانت کرد نمیبخشمت
غریبه بود اشنا شد … عادت شد …عشق شد …هستی شد …
روزگار شد …خسته شد… بی وفا شد …دور شد…بی گانه شد …
فراموش نشد…
به نامردی نامردان قسم خوردم که نامردی کنم در حق نامردان
آهای رفیق نامرد یه روز میشی پشیمون پشیمونی چه سودت وقتی بمونی دلخون
تعداد صفحات : 39
اطلاعات کاربری
آمار سایت