loading...
سایت متفاوت جیز میز | دانلود
Jizmiz بازدید : 347 شنبه 18 آذر 1391 نظرات (0)

شما يادتون نمياد. اقا ما سال 1912 سواره تايتانيك شده بوديم يهو ديديم داره غرق مي شه. البته ما با خودمون از ولايتمون يه چيپس چي توز برده بوديم. واسه همين اكسيژن اندازه كافي داشتيم و زنده مونديم بله

Jizmiz بازدید : 451 شنبه 18 آذر 1391 نظرات (0)

یـه شب خالـم اینا خـونـمـون بـودن ، شـام آبـگوشت داشـتـیم.
ایـن شـوهـرخـاله ی مـا هـی اصـرار مـیـکـرد کـه بـدیـن کـوبـیـدشـو مــــن درسـت کـنـم... مـا هـم گـفـتیـم بـفـرمـا! بـکـوب !
آغـا ایـن شـروع کـرد بـه کـوبـیـدن مـگه ول مـیـکرد؟ هـی مـیـکـوبـید هـی مـیکـوبـیـد ، یـه آن دیـدم عـرق از سـر و روش داره چیکه چیکه مـیکـنه تـو قـابـلمه!! گـفـتـم : مـهدی خان بـسه دیـگه خسته شدی بـقـیـشو بـدیـن مـن بکوبـم ، نـذاشت! حـالا خـالم هـم هـی قـربون صدقه ی زور بـازوش میـرفت ایـنم بـدتـر شـارژ مـیشـد بـیشتر میکـوبـید ، خـلاصـه قانـع شد و ول کرد. آقـا ما شـروع کردیـم به خـوردن (بـه زور) هـمینجوری مشـغـول بـودیـم یـهو شـوهرخالـه هه بـامزگیش گـل کرد یه جـوک گفت ، تـو هـمین لـحـظه پسـرخـالم (پـسر خودش) از جـوکه خـیلی خندش گـرفت و هـمه مـحـتـویات دهـنشـو پــــوف کـرد تـو سفـره و غذای مـن :(
!! از توضیح دادن ادامه ماجرا مـعذوریـم...
فــَـکُ و فامیـله داریـم ما؟ باجناغه بابام داره؟ :|

Jizmiz بازدید : 375 چهارشنبه 08 آذر 1391 نظرات (0)

یادش بخیر. زمان ما هر کی می خواست جوک تعریف کنه جوکس این بود:
اولی: اگه ادیسون برقو اختراع نمی کرد چی می شد؟ دومی: خب معلومه یکی دیگه اختراع می کرد.
غش غش هم می خندیدیم

Jizmiz بازدید : 660 چهارشنبه 08 آذر 1391 نظرات (0)

هیچ وخ یادم نمیره
برا اولین بار که با یه دخدر رفتم کافی شاپ
دخدره پولدار
مام گفتیم جلوش کم نیاریم ماشین بابارو برش داشتیم و رفتیــــــم
کــلٍ پول تو جیبی یه ماهمو دادم کــروات خریدم "وری نایس"
نشـــسته بودیم منم داشتم میگفتم که :
آره بابام یه شاستـــی بلند داره ولــــی خودم چون خیلی رو ملـــی بودن خودرو تاکیید دارم و کلا سعی میکنم آدمی خاکــــــی باشم این پژو زیر پامه
دختره برگش گف : پژو که ملی نیس :/
مام که دیدیم ســـوتیو دادیـــم زودی بحثو عوض کردم
من:آره ه ه یه ویلام داریم تو لواسون 1 هکــتار
دخــدرِ:wOw
من:کاروخونه پوشک مای بی بی برا بابامه
دخـــدرِ:اونکه یه شرکت خارجیه
من: آیییییییییم ساری منظورم پوشک چیک چیک بود :)
هییییی داشتم خالـــی میبـــستم که پســـر عموم با نامزدش اومـــدن
ینـــی از اونی که از روز اول شانسو تقســــیم میکرد شخصن کمال تشکرو دارم
پســرعموم:عــه ببین کـی اینجاس, مانـــی
پســر باز کــه ماشین باباتو برداشتـــی اومدی لاو بترکونی
هیچی دیگه از اون ببعد هــــر وخ دخدره رو میبینم
میگه:
»»»سلام م م مــــای بـــی بــی «««
»»»اون خودرو ملیت کجاس پّ ؟؟؟«««
»»» ینی اون ویلات تو لواسون تو لوزالمعدم «««
منم یه لبخند ژکــــوند تحویلش میـــدمو زود صحـــنه رو تــرک میـــکنم¯\_(ツ)_/¯

Jizmiz بازدید : 375 چهارشنبه 08 آذر 1391 نظرات (0)

اقا* (*چرا همیشه می گن اقا نمی گن خانم؟) یه گلدون افتاد رو سرم آخ. بردنم بیمارستان و سرمو بستن بابام منو می بینه میزنه زیره گریه. ذوق مرگ کنان می گم مرد که گریه نمی کنه :) می گه خفه شو. منم خفه میشم. بابامم همینطور گریه می کنه تا خانم پرستار مهربون :) بابامو می ندازه بیرون. اینقدر ذوق مرگ بودم که به پرستاره گفتم میبینی بابام چقدر دوستم داره. اونم گفت به من چه. :آ
خلاصه مارو ذوق مرگ کنان اوردن خونه. دیدم بابام داره با خودش حرف می زنه. بله داشت با خودش می گفت بچم سرش شیکسته حالا پسه کله کی بزنم. کاش کمر میشکست.
هیچی دیگه ذوق مرگم تموم شد و نیشمم بسته. رفتیم خوابیدیم :(

Jizmiz بازدید : 410 چهارشنبه 08 آذر 1391 نظرات (0)

عاغا من خیلی خوابم سنگینه دیشبم گرفته بودم خوابیده بودم مامان و بابام هم قرار بود شب خونه خواهرم بمونن
نگو بابام شب برگشته دیده من رو زمین خوابیدم بدون بالش و اینا یهو نه گذاشته نه ورداشته ذارت خابوند تو گوشم منم عین جن زده ها می گم چی شده
با جدیت وایستاده بالا سرم می گه فکر کردم مردی :\
آخه پدر من مرده بودم هم که جون به سرم کردی که
د آخه عزیز من یه مرگ راحتم نمی تونیم داشته باشیم والا به غرعان
حالا اینا به کنار اول بیا ببین نفس می کشم بعد بزن تو گوشم
می خوای تلافی کنی چرا بهونه میاری
من :|
بابام :)
انتقام :^

Jizmiz بازدید : 448 چهارشنبه 08 آذر 1391 نظرات (0)

من ی L90 نقره ای دارم، بابام اومد گفت ماشینو بده میخوام برم بیرون کار دارم.
منم ماشینو دادم بابام رفت و بعد چند ساعت اومد...
رفتم ماشین رو نگاه کردم دیدم سپرش ی ذره رنگش رفته (میخواست پارک کنه زد به دیوار) هیچی بهش نگفتم.
اومدم ماشینو برداشتم رفتم بیرون شب اومدم داشتم ماشینو میبردم تو پارکینگ بابام اومد اونجا واستاد وقتی پیاده شدم میگه ماشینو کجا زدی؟
من :))
ماشین :)))

تعداد صفحات : 6

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3554
  • کل نظرات : 129
  • افراد آنلاین : 80
  • تعداد اعضا : 282
  • آی پی امروز : 319
  • آی پی دیروز : 673
  • بازدید امروز : 2,702
  • باردید دیروز : 2,234
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 3
  • بازدید هفته : 24,375
  • بازدید ماه : 191,215
  • بازدید سال : 1,031,261
  • بازدید کلی : 5,412,255