يارو به پسرش ميگه: پسرم هيچ مي دوني ناپلئون وقتي به سن تو بود، شاگرد اول كلاسش بود؟... پسر به پدر جواب داد: پدر جان هيچ مي دوني كه ناپلئون وقتي به سن تو بود، امپراتور بود؟!!!!!!
یه روز غضنفر ميره مغازه لوازم خونگي چشش ميافته به فلاسك ميپرسه آقا اون چيه؟ مغازه دار ميگه اون فلاسكه ميپرسه كارش چيه ميگه هر چيز سردي رو بزاري تو ش سرد نگه ميداره هر چيز گرم هم بذاري توش گرم نگه ميداره مرده خوشحال ميشه و يكي ميخره فردا كه ميره اداره باخودش ميبره رييسش وقتي فلاسكو ميبينه ميگه ببينم چي تو اون فلاسكت داري؟ ميگه اقاي رييس 2 تا الاسكا دارم با 3 تا فنجون قهوه!
غضنفر نميتوانند با 110 تماس بگيرند .چون كليد 11 رو روي تلفن پيدا نميكنند!
غضنفر رو براي اولين بار مي برند توي هلي کوپتر ، توي آسمان از سمت چپي اش مي پرسه : شما گرمتونه ؟ طرف مي گه : نه از سمت راستي اش مي پرسه شما گرمتونه ؟ اون يکي هم مي گه نه بعد غضنفر بلند مي گه : آقاي خلبان هيچ کس گرمش نيست. اون پنکه سقفي رو خاموشش کن !
کابينه زندگي مشترک:
زن=وزير سلب آسايش
شوهر= وزير کار
مادر زن= وزيرجنگ
مادر شوهر=وزير اغتشاشات
خواهر زن= جاسوس دو جانبه
خواهر شوهر= وزيراطلاعات و بازرسي
پدر زن= وزير ارشاد
پدر شوهر= رئيس تشخيص مصلحت !
مي دوني چيني ها به دوقلو چي ميگن؟ اين چون اون، اون چون اين!
دو تا دروغگو داشتن از کنار یک کوه رد می شدن یکی به دیگری گفت: اون مورچه را می بینی که بالای اون کوهه؟ اون یکی هم گفت: کدوم یکی را می گی؟ اون یکی را گه چشمش بازه یا اون یکی که چشاش بسته است؟
تعداد صفحات : 11